من و تو در رویا

کمی دل تنگی

 
 

خیـــــام.......سنجد
ارسال شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, - 10:5

 

می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت

بی مونس و بی رفيق و بی همدم و جفت

زنهار به کس مگو تو اين راز نهفت

هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

خیـــــام


نويسنده یوسف؛سنجد

 


دنیا........
ارسال شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, - 10:3


دنیا را وارونه می خواهم ...

آدم ها را..

اتفاق ها را ...

نرسیدن ها...نتوانستن ها...نخواستن ها را نیز ...!

دلم می خواهد...

رویاها از سر و کول هم بالا بروند...

مردمان بخندند از ته دل ...

می خواهم هرکسی دست دراز کند و...

ستاره خودش بچیند از آن بالا...

می خواهم دیگر سربه تن هیچ غصه ای نباشد...!!



نويسنده یوسف؛سنجد

 


دوست خوب من..سنجد
ارسال شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, - 9:42

 

  ای خورشید تابان ونازشگر برو به اطاق دوست من 

از پنجره اطاقش چنان عبورکن که ازخواب ارام بیدارش کنی

بالای بسترنازش نوری بیافشان که سایه مژگانش 

 

زینت دیگر بخشد بر رخسارش 

و بوسه از چشم هایش بگیر و آهسته بگوشش بگو 

صبح شمابخیرگلم.

وانگاه زیبائیش را بنگر .تا چون من عاشق شوی 

وانوقت این گل زیبا را به او بده

 

 

برای توست دوست خوب من

 

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


ای کاش.........م
ارسال شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, - 9:16

 

ای کاش می شد فهمید
در دل آسمان چه می گذرد

که امشب با ناله ای بغض آلود
 
بر دیار این دل خسته
 
اشک می ریزد
ولی باران باید بداند من از شوق امدنش
 
چشمانم بارانی است نه از دوریش

نويسنده یوسف؛سنجد

 


خیــــلی.......
ارسال شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, - 9:13

 

  چــــه حالی میـــــده

یکی اونقــــدر دوستـــت داشته بــــاشه

 

که بقیه بهت حســــودی کنن

 

خیــــلی میچسبه


نويسنده یوسف؛سنجد

 


بعضی.......سنجد
ارسال شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, - 9:8

 

 

بعضی دروغ ها آنقدر قشنگند....


که دلت میخواهد باورشان کنی! . . ....

"تو"... قشنگ ترین دروغ زندگی من بودی؛

هنوز باورت دارم

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


وقتی می گویم
ارسال شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, - 10:43

  وقتی می گویم :

دیگر به سراغم نیا !

فکر نکن که فراموشت کرده ام ...

یا دیگر دوستت ندارم !

نه ...

من فقط فهمیدم :

وقتی دلت با من نیست

بودنت مشکلی را حل نمی کند

تنها دلتنگترم میکند ...


نويسنده یوسف؛سنجد

 


زندگـــــی
ارسال شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, - 8:50

 زندگـــــی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند


 زندگـــــی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ

 زندگـــــی رویایی است، مثل رویایِ یک کودک ناز

 زندگـــــی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز

 زندگـــــی تک تک این ساعتهاست

 زندگـــــی چرخش این عقربه هاست.

 زندگـــــی راز دل مادر من.

 زندگـــــی پینه ی دست پدر است

 زندگـــــی مثل زمان در گذراست

نويسنده یوسف؛سنجد

 


با طبیعت
ارسال شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, - 8:45

 

 

  با طبیعت اشتی کن

 

سرت را بالا کن . به اسمان بنگر 

 

 چند وقت است که اسمان را ندیدی ؟

 

گل را ندیدی .اصلا خودت را ندیدی ؟

 

ببین !!! امروز روز دیگری است


نويسنده یوسف؛سنجد

 


نمیدانم.........
ارسال شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, - 23:29


نمیدانم کدام را راضی کنم

دلی که میخواهد عاشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق باشد

یا عقلی که میخواهد عاقـــــــــــــــــــــــــــ


ــــــــــــــــــل باشد؟


نويسنده یوسف؛سنجد

 


والنتاین....سنجد
ارسال شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, - 19:44


والنتاین، جشنِ ما ایرانیان نیست

ولی ازآنجایی که با خوشی و شادی سَروکار دارد،


مانیز این جشن را گرامی داشته و به همه شادباش می گوییم. 

والنتاین مبارک


نويسنده یوسف؛سنجد

 


بنگر.......سنجد
ارسال شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, - 13:32


بنگر که یک گل چه اندازه حضور دارد و چه


اندازه تسلیم زندگی است؛

همین که متوجه سکون و آرامشی


که گیاه منتشر می کند، شوی،

آن گیاه آموزگار تو می شود ...


نويسنده یوسف؛سنجد

 


میترسم.......
ارسال شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, - 12:28


میترسم

بگویم

دوست َت دارم

کسی بشنود و

چشمی شور باشد

نگفته در دهانم

یخ بزند عاشقانه هایم

از سکوتم

امـــا

تو بخـــوان هــــمه را.....


نويسنده یوسف؛سنجد

 


هـمـيــن......
ارسال شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, - 13:33

 

  آدم ها فراموش نميکنند...

 

فقط ...

 

ديگر "ساکت"ميشوند ...

 

هـمـيــن


نويسنده یوسف؛سنجد

 


بلم آرام ...خوزستان
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 20:11

 

  بلم آرام چون قویی سبکبال


به نرمی بر سر کارون همی رفت


به نخلستان ساحل قرص خورشیــــد


ز دامان افق بیرون همی رفت


شفق بازی کنان در جنبش آب


شکوه دیگر و راز دگر داشت


به دشتی پر شقایق باد سرمست


تو پنداری که پاورچین گذر داشت


جوان پارو زنان بر سینه ی موج


بلم می راند و جانش در بلم بود


صدا سر داده غمگین در ره باد


گرفتار دل و بیمار غم بود


دو زلفونت بود تار ربابم


چه می خواهی از این حال خرابم


تو که با مو سر یاری نداری


چرا هر نیمه شو آیی به خوابم


درون قایق از باد شبانگاه


دو زلفی نرم نرمک تاب می خورد


زنی خم گشته از قایق بر امواج


سر انگشتش به چین آب می خورد


صدا چون بوی گل در جنبش آب


به آرامی به هر سو پخش می گشت


جوان می خواند سرشار از غمی گرم


پس دستی نوازش بخش می گشت


تو که نوشم نئی نیشم چرایی


تو که یارم نئی پیشم چرایی


تو که مرهم نئی ریش دلم را


نمک پاش دل ریشم چرایی


خموشی بود و زن در پرتو شام


رخی چون رنگ شب نیلوفری داشت


ز آزار جوان دل شاد و خرسند


سری با او، دلی با دیگری داشت


ز دیگر سوی کارون زورقی خرد


سبک بر موج لغزان پیش می راند


چراغی کورسو می زد به نیزار


صدایی سوزناک از دور می خواند


نسیمی این پیام آورد و بگذشت


چه خوش بی مهربونی هر دو سربی


جوان نالید زیر لب به افسوس


که یک سر مهربونی، درد سر بی

به همه همشهری های خودم .


نويسنده یوسف؛سنجد

 


به سلامتي دوبوسه
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 19:45

 

به سلامتي دو بوسه
اولي وقتي بچه به دنيا مياد
مادر ميبوستش
ولي بچه نميفهمه.
دومي
وقتي مادر از دنيا ميره
 و بچه ميبوستش
ولي ديگه مادر نميفهمه

نويسنده یوسف؛سنجد

 


گاهی.........
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 19:43

 

  گاهی ناراحتی های آدمها به عمق یک دریاست...
ولی برای پر کردنش یک لیوان محبت کافی است.


نويسنده یوسف؛سنجد

 


خدایا
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 19:39

 
خدایا سپاس می گویم

 

تو را از اینکه تاریکی را خلق کردی ...

تا محرم دردهای من باشد

 

و پنهان کننده اشک های هر شبم 

اگر تاریکی نبود دیگر اشک

 

نمی ریختم از درون ویران می شدم 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


”دلتنگی
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 19:37

 

 

  هر بار که می خواهم به سمتت بیایم یادم می افتد
 

”دلتنگی”
 

هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!


نويسنده یوسف؛سنجد

 


همه چیز
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 19:35

 

 همه چیز را که نمی‌شود

 

گفت بعضی‌ حرف‌ها را

 


باید نوشت حتّی

 

 

 

اگر مخاطبی

 

 

در کار نباشد


نويسنده یوسف؛سنجد

 



صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 32 صفحه بعد