من و تو در رویا

کمی دل تنگی

 
 

لازم نیست
ارسال شده در پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, - 2:15

 

 

 

 

لازم نیست

مرا دوست داشته باشی

من تو را

به اندازه ی هر دومان

دوست دارم ...


هر چیز را هم


که تقصیر من بیندازی


عاشق شدن من


تقصیر توست ...


من که جز تو،


کسی را ندارم!


ولی چرا تو را هم ندارم؟!


باور کن


همه ی دنیا فقط تویی


بقیه هم تکراری اند !

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


با تو
ارسال شده در پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, - 2:6

 

با تو هنوز هم زیر بارانم.....


چتربرای چه؟؟؟؟؟



خیال که خیس نمی شود.....

 

  


نويسنده یوسف؛سنجد

 


آدم وقتی
ارسال شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, - 9:3

 


آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو


با یکی تجربه میکنه


دیگه اون حس رو با کس دیگه ای


نمیتونه تجربه کنه...


بعضی حس ها خاص و ناب هستند


مثل بعضی آدمها..

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


نجوا آه
ارسال شده در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, - 22:48

 

 


دل من عشق تو را میخواهد


دل من میخواهد ....


که شب و روز تو را


پرِ از عشق و صمیمیت خورشید کند


یا که از ماه کمی نور بگیرد


به شب چشم تو بخشد که مرا


جان بدهی ...


با نگاهی پرِ از نور و امید


به دلم ....دل بدهی


تو بیا باور کن که سراپای وجودم


به تو می اندیشد


تو بیا عشق صمیمیِ مرا باور کن


به تو می اندیشم ......


جان من باور کن


نجوا آه

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 



ارسال شده در یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:, - 1:4

 



شام هجر است ودلم در سینه پرپر میکند

یاد ایام وصالش، دیده ام تر میکند...

ساعت پیر اتاقم،باصدای تیک وتاک....

بیکسی را بازهم،شرح مکرر میکند...

مستی چشمان او و قلب بی پروای من

بازی پروانه چون با شمع واخگر میکند...


 
 
 
 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


بـه سلامتـیه تو
ارسال شده در چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, - 12:7

 

 

بـه سلامتـیه کسـی کـه تصـور نبـودنـش

 

تلـخ تــرین واقعـیت زنـدگـی آدمــه …


نويسنده یوسف؛سنجد

 


تجسم کن...
ارسال شده در چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, - 11:57

تجسم کن کنارت باشد...


شب...قبل از خواب...


نگاهش کنی تا مطمین شوی که هست


که می ماند...


صبح که بیدار می شوی،هنوزم هست!


که خواب نیست


که حقیقت دارد بودنش


فکرش را بکن...


نگرانیت را بفهمد،نگاهت کند،ببوسدت،نزدیکتر شود،


طوری که نفسش صورتت را گرم کند،بگوید:


بخواب عزیزم،کنارت هستم...


واین یعنی زندگی...


خودِخودِ زندگیــــ...

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


شب
ارسال شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, - 1:7

 

شب چو در بستم ومست از می نابش کردم 


ماه اگر حلقه بدر کوفت جوابش کردم


پس باید رفت ومست از می خواب شد


نويسنده یوسف؛سنجد

 


ســه نُقـطه هـای
ارسال شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, - 11:39

 

شــب خــواب عشقــتو می بیــنی، دستــاشو محکم میــگیری،

 

باهــاش ســاعت ها قـَـدم میــزنی... وقـــتی بیــدار میــشی دوس

 

نـــداری کســـی جــُـز خــودش بهـــت صـُــبح بــِخیــر بگـــه امــّـا...

 

پُرم از حَــرف هـایـی کـه آخـــرش بـه ایــن

 

ســه نُقـطه هـای لَعــنَتی خَتــم میـشه...

 

 

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


همین
ارسال شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, - 11:43

 

این روزها دلم غریبی میکند

دلم،دلی را میخواهد که برایش دل باشد

عشق باشد،مهر باشد

دلم تنها یک دل میخواهد

همین


نويسنده یوسف؛سنجد

 


ما قصه ی ......
ارسال شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, - 11:28

 

ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم


و ز یار شکایت سوی اغیار نبردیم....

 

آه از راه محبت كه چه بي پايان است


با دو منزل كه يكي وصل و يكي هجران است


نويسنده یوسف؛سنجد

 


می ترسم,,,,,,,
ارسال شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, - 11:15


می ترسم که "زمان" وظیفه اش رو درست انجام نده، می ترسم که "زمان"

بیشتر از اونچه که باید بگذره و من هنوز تو کفِ این احساس سوخته ی لعنتی باشم،

می ترسم که دوباره بهانه ای پیش بیاد واسه دل دل کردن و زیر پا خالی شدن و ل

عنت فرستادن و دوباره تکرار این همه بیهوده، می ترسم و می دونم که "زمان"

همه چیز رو با فرمول فراموشی حل می کنه، فقط... شاید... دیر.

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل تنگ من اما

چه کسی نقش تورا خواهد شست


نويسنده یوسف؛سنجد

 


دلخوشم
ارسال شده در پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, - 8:39
من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم

نويسنده یوسف؛سنجد

 


مست ومستانه
ارسال شده در پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, - 8:24


 

 
دنبال کسی می گردم که ..
توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...

توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
... بگم: میای بریم خیابون قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم...

توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای صدای ناله ی برگارو در بیاریم خش خش صدا بدن؟
در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار...

توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم چنارا منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو...

سر اینکه دستای گره شده مون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم می گیریم

نويسنده یوسف؛سنجد

 


بی اعتنا
ارسال شده در پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, - 8:20

بی اعتنا به همهمه و قیل و قال باش


عشق مرا بچسب و کمی بی خیال باش


می خواهم از درخت ترا دست چین کنم


تا جاذبه نچیده ترا... سیب کال باش


من روز و شب برای وجود تو پاسخ ام


تو روز و شب برای وجودم سؤال باش


فکر حرام بودن این بوسه ها نباش 


در فکر بوسه های به شدت حلال باش


من پا به پای تو به ته دره می روم


تو شیر خشمگین شده ی این غزال باش!


من حاضرم به تور تو... خود را رها کنم


من ماهی و... تو چشمه ی آب زلال باش


نويسنده یوسف؛سنجد

 


باید باشد ...
ارسال شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, - 11:30



باید باشد یکی که انگیزه ات باشد برای بیدار شدن

باید باشد یکی که انگیزه ات باشد برای شانه کشیدن توی موهایت ....

باید باشد یکی که شانه هایش پناه گریه هایت باشد ..

یکی که وجودش آرامش بخشت باشد ،

باید آغوشی داشته باشی برای آرام شدن ؛

باید باشد یکی که توجه کند به آدمی ...

باید باشد یکی که نشان بدهد شش دانگ حواسش متعلق به توست

آخ که چقدر یکی باید باشد .... که نیست ..


نويسنده یوسف؛سنجد

 


به تو هرگز
ارسال شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, - 11:15

 

 

 

 

 

 

 


 


به تو هرگز نگفتم من


تو را من دوست میدارم


تو هم اصلا نپرسیدی

 

 

 

 

 

نخواندی از نگاهم راز چشمانم


ندیدی سایه‌های ماتم دوران هجران را 


به روی چهره زرد و تّب آلودم


 

گذشت آن روز شیرین هم 




ولی‌ امروز و فردا روز و فردا‌های دیگر هم نگفتم من


تو را من دوست میدارم


تو هم اصلا نپرسیدی


نخواندی از نگاهم راز چشمانم


ندیدی سایه‌های ماتم دوران هجران را 


به روی چهره زرد و تّب آلودم


گذشت آن روز شیرین هم 


ولی‌ امروز و فردا روز و فردا‌های دیگر هم


 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


ﺷﺮﺍﺭ ﺷﻮﻕ...........
ارسال شده در پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, - 9:27

ﺷﺮﺍﺭ ﺷﻮﻕ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﻫﻨﻮﺯ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﯾﺎﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ

ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺗﺮﺣﻤﯽ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺎﺯﺁ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ

ﭼﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ
ﻫﻨﻮﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ


نويسنده یوسف؛سنجد

 


گاهی...............
ارسال شده در پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, - 9:0
 
گاهی
نوشیدن یک فنجان قهوه
همراه با شکر کلام دوست
دلت را از همه رنج های روزگار رهایی می بخشد
و من چقدر دلم برای تلاقی دو نگاه و یک فنجان قهوه
... که با کلام تو شیرین شده باشد
تنگ شده است

نويسنده یوسف؛سنجد

 


روزهـــایــی
ارسال شده در پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, - 8:57
 
روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد...


و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم...


اما

تـــــــــــــو بـــــاش...!



تحمـــــل اولـــی آســان تـــر است...

نويسنده یوسف؛سنجد

 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 32 صفحه بعد