من و تو در رویا

کمی دل تنگی

 
 

تو دفتر دلم
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:8
یه روز تو دفتر دلم تصویره عشقو کشیدم

                              تو خلوت سرد تنم یه رد پایی کشیدم

درست مثل یه همسفر تو قصه هام دیدمش

                                     آخه توی دفتر عشق یه رنگ خوب کشیدمش

اما نمی دونم چی شد سیاهی دورش حلقه زد

                         از توی نقشه دلم چه بی خبر پر زد و رفت

نويسنده یوسف؛سنجد

 


گاهی
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 19:26
گاهی یک کلمه است

گاهی یک لحظه

که می تواند زندگیت را زیر و رو کند

کلمه را نگویی و لحظه را از دست بدهی

عمری حسرت بر جای می ماند.....!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


من بودم و تنهایی
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 18:24

من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها یک عالم گله و

 

خدایی بی ادعا گم شده بودم

 

میان دیروز و فردا تا تو را یافتم..

 

با تو خودم را یافتم


نويسنده یوسف؛سنجد

 


وصل و هجران
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 18:9

http://img4up.com/up2/46174466693088280771.jpgدارم چی میخورم از وصل و هجران درگذشت


درد ما از دست درمان درگذشت


کار، صعب آمد به همت برفزود


گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت


در زمانه کار کار عشق توست


از سر این کار نتوان درگذشت


کی رسم در تو که رخش وصل تو


از زمانه بیست میدان درگذشت


فتنهٔ عشق تو پردازد جهان

 


خاصه می‌داند که سلطان درگذشت


جوی خون دامان خاقانی گرفت


دامنش چه، کز گریبان درگذشت


نويسنده یوسف؛سنجد

 


کار عشق
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 17:26

 

زآتش اندیشه جانم سوخته است

وز تف یارب دهانم سوخته است

از فلک در سینهٔ من آتشی است


کز سر دل تا میانم سوخته است


سوز غمها کار من کرده است خام


خامی گردون روانم سوخته است


شعله‌های آه من در پیش خلق


پردهٔ راز نهانم سوخته است


دولتی جستم، وبالم آمده است


آتشی گفتم، زبانم سوخته است


دیده‌ای آتش که چون سوزد پرند


برق محنت همچنانم سوخته است


شعر من زان سوزناک آمد که غم


خاطر گوهر فشانم سوخته است


در سخن من نایب خاقانیم


آسمان زین رشک جانم سوخته است...سنجد

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


الهی
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 16:54
الهی

به حرمت آن نام که تو خوانی

و به حرمت آن صفت که تو چنانی

دریاب که می توانی

الهی

عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم

گفتی و فرمان نکردم

درماندم و درمان نکردم

الهی

عاجز و سرگردانم

نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم

الهی

اگر تو مرا خواستی

من آن خواستم که تو خواستی

الهی

به بهشت و حور چه نازم

مرا دیده ای ده

که از هر نظر بهشتی سازم

الهی

در ، دل های ما جز تخم محبت مکار

و بر جان های ما جز الطاف مرحمت خود منگار

و بر کِشت های ما جز باران رحمت خود مبار

به لطف ، ما را دست گیر

و به کرم ، پای دار

الهی

حجاب ها از راه بردار

و ما را به ما مگذار



نويسنده یوسف؛سنجد

 


آدم هـا می آینـد..ز ..سنجد
ارسال شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, - 8:44
 
 آدم هـا می آینـد

        زنـدگی می کننـد


        می میـرنـد و می رونـد ..


        امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ
 
تــو


        آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه


        آدمی می رود امــا نـمی میـرد!


        مـی مـــانــد


        و نبـودنـش در بـودن ِ
 
تـو

        چنـان تـه نـشیـن می شـود


        کـه تـــو می میـری


        در حالـی کـه زنــده ای ...

نويسنده یوسف؛سنجد

 


روزی در خیال عشق
ارسال شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:31
روزی در خیال عشق تو بودم

تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم

با همان خیال خوش ، عاشقت شدم

با همان خیال ، همان آرزوی محال

در دریای بی کران عشقت غرق شدم

هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم

ای سرنوشت هر چه میخواهی با دلم بازی کن

من هیچگاه بازنده نمیشوم !

نويسنده یوسف؛سنجد

 


وقتی
ارسال شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:24
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

نويسنده یوسف؛سنجد

 


در نهانخانه ي جانم
ارسال شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:5
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد


باغ صد خاطره خنديد



عطر صد خاطره پيچيد

نويسنده یوسف؛سنجد

 


به سلامتی
ارسال شده در چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, - 19:21
به سلامتی اون خانومها یا بهتر بگیم


شیر زنهای ایرانی که با وجود تمام


محدودیتهای اجتماعی دست از رسیدن


به اهدافشون بر نمیدارن!!!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


سر به ‌زیر دل‌شكسته
ارسال شده در پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, - 23:48
سر به ‌زیر دل‌شكسته نازنینم

اگه ساده‌ است واسه تو ، گذشتن از من

مرثیه سر كن برای رفتن من

آخه مرگه واسه من ، از تو گذشتن

با تو ، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندار
م

لحظه‌هام پُر می‌شه از تو ، وقت غم خوردن ندارم

گل بارون زده من ، اگه دلتنگم و خسته

اگه كوچیدن طوفان ساقه منم شكسته

می‌تونم خستگی‌هات رو از تن پاكت بگیرم

می‌تونم برای خوبیت ، واسه سادگیت بمیرم

نويسنده یوسف؛سنجد

 


سکوت
ارسال شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, - 17:26
سکوت و صبوري آدم ها را

به حساب ضعف و بي کسي شان نگذاريد،


شايد هنوز به چيز هايي پاي بندند،


چيز هايي که شما يادتان نمي آيد...!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


خداوندا!
ارسال شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, - 17:23

تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را


مبادا گم کنم اهداف زیبا را


مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت


دلم بین امید و نا امیدی میزند پر


میکند فریاد:


خداوندا مرا مگذار تنها،


لحظه ای حتی..

نويسنده یوسف؛سنجد

 


پنـــــــاه بگیر
ارسال شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, - 20:59

نوشته هایت را دوباره میخونم

تیـــر ِ هیــچــکدام از شعرهـــایــم در دل ِ سنگـی اَت اثـــر نکـــــرد...


این یکی کـلّه ات را هـدف گـرفته ...


میخــواهــم مُـــخ اَت را بـــزنـــم ..! پنـــــــاه بگیر ...!

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


مسبب همه ی اینهایی
ارسال شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, - 20:47

خواهش میکنم بی حوصلگی هایم را ببخش ...بدخلقی هایم را فراموش کن ...

بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ...
در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی

فقط تو .هفت روز هفته
من رفتم ولی یادت باشه ؟


نويسنده یوسف؛سنجد

 


طعم شیرین عشق
ارسال شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, - 20:45


طعم شیرین عشق را تنها با تو چشیده ام

از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام

دوستت دارم

نقاشی خودم را در کنار تو

بر روی دیوار اتاقم کشیده ام

همه می گویند تو دیوانه ای ،

نمیدانند برای داشتن تو چه سختی ها کشیده ام


نويسنده یوسف؛سنجد

 


حکم کن.....
ارسال شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, - 11:27

نويسنده یوسف؛سنجد

 


پای تو ...س
ارسال شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, - 10:58


بادکنکه دل تنگیام پر شده

از هوای تو ،

اگه نیای میترکه

خونش میوفته


پای تو

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


دل نداری ؟
ارسال شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, - 10:51

بار آخر ، من ورق را با دلم بر میزنم !

                        بار دیگر حکم کن !

                         اما نه بی دل !

                          با دلت ، دل حکم کن !

                                  حکم دل :

                           هر که دل دارد بیاندازد وسط !

                          تا که ما دلهایمان را رو کنیم !

                             دل که روی دل بیافتد، عشق حاکم می شود !

                        پس به حکم عشق بازی می کنیم !

                              این دل من !

                                  رو بکن حالا دلت را . . .!

                                             دل نداری ؟

                             بر بزن اندیشه ات را . . . !

                                               حکم لازم !


نويسنده یوسف؛سنجد

 



صفحه قبل 1 ... 26 27 28 29 30 ... 32 صفحه بعد