من و تو در رویا

کمی دل تنگی

 
 

کاش بدانی
ارسال شده در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, - 7:34

 

کاش بدانی.....تک تک ثانیه ها...

 

دقیقه ها...ساعتها...


روزها....هفته ها....ماه ها...

 

وسالهای عمرم.....


به تمام لحظه های انتظار


با تو بودن می ارزد....

 

می ارزد

 

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


در آغوش
ارسال شده در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, - 7:28

 

خود را در آغوش بگیر و آروم شو

اشک هایت

تنهاییت

غصه هایت

نگاه نگرانت

هیچ کس آشفتگی ات

را شانه نخواهد زد


این جمع پر از تنهاییست !!!

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


نشونه ای نداشت
ارسال شده در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, - 6:52

اگر سراغمو گرفت


نويسنده یوسف؛سنجد

 


قلــ♥ــب . . .
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:45
 
 
به سلامتي

 

عقل كه اونقدر
زرنگه

که حماقت هاش رو

 

می ندازه گردنِ

 

قلــ♥ــب . . .

نويسنده یوسف؛سنجد

 


به دریا
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:1
بر بلندای تمامی تفکرات مثبت‌گرای خویش،

محکم بایست

و با چشمانی سرشار از کنجکاوی و محبت به دریا نگاه کن،

هر آنچه که در خود می‌جویی را

در گستره‌ی پرتلاطم دریا خواهی یافت.

و
آنگاه



مشکلاتت را به دریا بسپار

 

 

 

جان چه عکسی

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


روزای روشن وشاد
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 19:45

روزی ای روشن و شاد


نويسنده یوسف؛سنجد

 


مگه اشک
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 19:10

 

مگه اشک
چقدر وزن داره
که با جاری شدنش
اینقدر سبک
اشک می شیم !!!


نويسنده یوسف؛سنجد

 


بعضی وقت ها ....ز
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:34
بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون آنقدررنجیده ای
که نمی خواهی حرفی بزنی.


بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی

چون واقعاحرفی واسه گفتن نداری


گاه سکــــــوت یه اعتراضه


گاهی هم یه انتظار

گاهی هم خفقانه

اما بیشتر سکــــــوت واسه اینه که

هیچ کلمه ای نمی تونه حرفایی رو که

تو در وجودت داری توصیف
 

 

 

 

 

 

                                                              کنه



نويسنده یوسف؛سنجد

 


یادتان نمی آید...سنجد
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:30
 
سکـــــوت و صبــــــوری آدم ها را به حساب
 
ضــــعف و بی کســــی شان نگذارید ،
 
شاید هنوز به چیــــــــزهایی پای بندند
 
چیزهایی که شمـــــــــــــــــــا
 
یادتان نمی آید


نويسنده یوسف؛سنجد

 


به سلامتي 2
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:28
 
به سلامتي کسايي که

براي داشتنشون لازم نيست

 

با سياست باشي و نقش بازي کني...

 

همين که يک رنگ باشي کافيه...

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


من آن مرغم
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:16

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم

که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری

شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را

چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری

نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل

کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را....



نويسنده یوسف؛سنجد

 


جام می پر کن
ارسال شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, - 1:13
 
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست

تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست

ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم

زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست

ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود

عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکام نیست

دام دارد چشم ما دامی نهاده بر نهیم

 


                                 
کیست کو هم بسته و پا بستهٔ این دام نیست...



نويسنده یوسف؛سنجد

 


چقدر عجيبه
ارسال شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, - 22:41

چقدر عجيبه : تا وقتي مريض نباشي کسي برات گل نمياره


تا فرياد نزني کسي به سويت باز نميگرده


تا گريه نکني کسي نوازشت نميکنه


تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمياد


و تا وقتي که نميري کسي تو رو نميبخشه.

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


آرام آرام
ارسال شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, - 22:16
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر

داشت میرفت

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!

گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه

گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم.

 

 

 

 

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


به سلامتي
ارسال شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, - 22:30
 
به سلامتي اعتماد كه

المثني نداره!

وقتي رفت ديگه رفت...

نويسنده یوسف؛سنجد

 


این نیست
ارسال شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, - 22:27
درد این نیست که چرا فراموشت کردم

در
دم این است

که چرا اصلا باورت کردم !!!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


بگو سرگرم
ارسال شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:37
بگو سرگرم چی بودی که اینقد ساکتو سردی

خودت آرامشم بودی خودت دلواپسم کردی

ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه

چقد باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست

تو دنیایی منی اما به دنیا اعتمادی نیست


نويسنده یوسف؛سنجد

 


تنهایتان می گذارند
ارسال شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:24
خیلی از آدم هایی که دوست دارن با شما باشند ؛

از روی علاقه به شما نیست ،
 

صرفاً به خاطر این که چشم ندارند شما را با کسِ دیگری ببینند !

آن زمانیکه مطمئن شدند تنها هستید

تنهایتان می گذارند ... !!!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


تا عشق
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:53
تا عشق به پروانه در آموخته اند .

زو در دل شمع آتش افروخته اند ..

پروانه وشمع اين هنر آموخته اند..

كز روي موافقت به هم سوخته اند .

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


دلم
ارسال شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, - 20:42
دلم از خیلی روزا با کسی نیست

تو دلم فریاد و فریادرسی نیست

شدم اون هرزه گیاهی که گلاش

پرپر دستای خار و خسی نیست
دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست
 


نويسنده یوسف؛سنجد

 



صفحه قبل 1 ... 25 26 27 28 29 ... 32 صفحه بعد