کودکی تنها وغمگین

زیر باران نشسته بود ...

زیر لب مگفت :

خدایا گریه نکن همه چی

درست میشه !!!!!!

درست میشه !!!!!!

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست


شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست


يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست


خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست


من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست


تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا

با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام ..این صحرا..

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

غم تو این غم شیرین را

با خود خواهم برد.

    هنوز توی ذهنم داری قدم میزنی

بکجا رفتی همه درها برویم بسته شده

ولی من اومیدم به خدا هست وبدان

تا برگشتنت همه امیدهایم را به خدا داده ام

گلی جان ................گلی جان:نمیدانی که

سفره دل برایت باز نکردم.... همین که بگویم

سفره دل ......برایت پهن نکردم باورکن

وگرنه هردویمان ......به هق هق کردن می افتادیم

من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به روزگاری که درآن هستم

وتو از مردمانش واز همه افکار شان

گلی جان.......................گلی جان

روزی که سفره دلم را برات پهن کنم خم به ابرو نمیاورم فقط

منتظر اومدنت هستم همین که ببینم هستی همین

گلی جان روزگار سخت منو ببین وای به روزگار ی که ما داریم

 ووووووااااااااااااای ی ی ی به روزگاری که ماداریم گلی جان

خدا راشکر

چطوره حال و احوالت /
یکم تن خسته ی راهی/
غباره رو پر و بالت/
فرشته اومدی از دور/
ببین از شوق تابیدم/
میدونستم میای حالا /
تو رو من خواب می دیدم/
چه خوبه اومدی پیشم
/تو هستی این یه تسکینه
چقدر آرامشت خوبه /
چقدر حرفات شیرینه
/فرشته آسمان انگار
خلاصه است تو دو تا بالت/
تو می گی آخرش یه شب/
میان از ماه دنبالت/
میان می ری نمی مونی /
تو ماله آسمونایی
/زمین جای قشنگی نیست
برای تو که زیبایی/
تو می ری آره می دونم/
نمی گم که بمون پیشم
/ولی تا لحظه ی رفتن
یه عالم عاشقت می شم

نگاهت را نمی خوانم نه با مایی نه بی مایی
ز کارت حیرتی دارم نه با جمعی نه تنهایی

گهی از خنده گلریزی مگر ای غنچه گلزاری ؟
گهی از گریه لبریزی مگر ای ماه دریایی ؟

چه می کوشی به طنازی که بر ابرو گره بندی
به هر حالت که بنشینی میان جمع زیبایی

درون پیرهن داری تنی از آرزو خوشتر
چرا پنهان کنی ای جان بهشت آرزوهایی؟

گهی با من هم آغوشی گهی از ما گریزانی
بدین افسونگری در خاطرم چون نقش رویایی

لبت گر بی سخن باشد نگاهت صد زبان دارد
بدین مستانه دیدن ها نه خاموشی نه گویایی

گهی از دیده پنهانی پریزادی پریرویی
گهی در جان هویدایی فرح بخشی فریبایی

به رخ گیسو فروریزی که دل ها را برانگیزی
از این بازیگری بگذر به هر صورت دلارایی

چرا زلف سیاهت را حجاب چهره می سازی؟
تو ماهی در دل شب ها نه پنهانی که پیدایی

زبانت را نمی دانم نه بی شوقی نه مشتاقی
نگاهت را نمی خوانم نه با مایی نه بی مایی

گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد

که درب را باز نمیکنم . . .

حتی برای " تو"گاهی  برای راحتی وآرامش خودم "

که سالها منتظر در زدنت بودم . . . !

کسي که باورت داره ،

هميشه يک قدم جلوتر از کسيه که دوستت داره

يه وقتايي هست ميبيني فقط خودتي و خودت 

!
دوســـت داري ، همـــدرد نداري ..

خانـــواده داري ، حمــــايت نداري ..

عشــق داري ، تکـــيه گاه نداري

مثل هميشه ؛

هــمه چي داري و هــيچي نداري

به اکیدی که این برعکس بشه

هميشه يک قدم جلوتر از کسي که دوستت داره

کسی که دوستت داره یک قدم جلوتر از کس که باورت داره 

منتظرتم بیای

 وقتی رفتی هرچی خواستی از اتاق من ببر

آیینه رو ببر با این دل همیشه دربه در

ساعت ببر تا من دقیقه ها رو نشمارم

عکست ببر شاید یادم بره دوست دارم

اون کتابا رو ببر دیگه نمیخونمشون

نامه هات پس بگیر تا من نسوزونمشون

اگه خواستی این گلیم بردار از روی زمین

اما گیتارم با خودت نبر فقط همین

آخه گیتار من آهنگهای خوبی از بره

تو نباشی اون منو به خیلی جاها میبره

جای خالی تو با ترانه هم پر نمیشه

اما اینجوری تحمل غمت ساده تره

جای خالی تو با ترانه هم پر نمیشه

جای خالی تو با ترانه هم پر نمیشه

لحظه ی دیدار نزدیک است 

                                                             باز من دیوانه ام ، مستم 

باز می لرزد ، دلم ، دستم 

باز گویی در جهان دیگری هستم 

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ 

 های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست 

و آبرویم را نریزی ، دل 

                                                                      ای نخورده مست 

لحظه ی دیدار نزدیک است

خدایا تورا به بزرگیت قسم

میدم که هرکسی مشکلی داره

تو بشو مشکل گشایش

ولی زود ؛زود کمی زود

چه پر تاقت هستی

عجب صبری داری

من که بریدم

ولی کمی از صبرت را

عطا کن به این بندگانت

آمین تا تماس نگیرند دل

واپسم خدای زود باش

کمی صبوری را بزن کنار و به

داد ما برس

کمی هم به ما نگاه کن

آمین

منتظرم منتظرتم منتظرتم

چیزی نمینویسم تا خوبی هایت را ببینم .خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

به دادم برس

ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﯼ

ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻡ

ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﻝ

ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ

.ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ

ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

چیزی گم شده

میان روزها

چیزی شبیه اشتیاق

در باور بکر یک خلوت

خنده آور است..

دلم سکوت می خواهد

سکوتی خواب آلود

از جنس شب

کی گفته زمان طلاست؟

من مزه مزه اش کردم...

زمان عین الکله...

ثانیه ثانیه میسوزونه میره تو عمق وجودت...

مست مست که شدی, چشاتو باز میکنی

میبینی عمرت گذشته و تو موندی‌و خماری از دست رفتن یک عمر...!

 پرواز به آنجا كه نشاط است و اميدست

پرواز به آنجا كه سرود است و سرورست .

آنجا كه ، سراپاي تو ، در روشني صبح

روياي شرابي ست كه در جام بلور است .