من و تو در رویا

کمی دل تنگی

 
 

هر بار که ...سنجد ..س...
ارسال شده در دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, - 20:6
 
هر بار که می خواهم
به سمتت بيام

يادم می افته

''دلتنگی"

هرگز بهانه خوبی برای
تکرار يک اشتباه نيست.....!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


خوش می‌گردد...سنجد..ز
ارسال شده در دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, - 19:44

چون چشم سیه بناز می‌گردانی


بر من غم دل دراز می‌گردانی


شوخی است عظیم نرگس بیمارت


.

خوش می‌گردد چو باز می‌گردانی

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


سنجد .کجائی
ارسال شده در دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, - 8:51
 
تمامی باران را نوشته ام

همه شب مهمان کوچه های بارانی تو بوده ام

دیگر بغضی برای ابرها نمانده است

سطر به سطر مرا خواهی خواند

خاطرت باشد

از شبم تا شب تو نقطه چینی بیش نیست

نیمه شب در خلوتم تنها بیا

تا رسیدن

نقطه نقطه

جویبار نقطه چینها جاریست...

می شود مرا بغل کنی؟

برای پرسه ای دیگر

محتاج ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ توام

؟؟؟؟ سانسور شده ؟؟؟


نويسنده یوسف؛سنجد

 


به انتظار
ارسال شده در یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, - 22:31


 جیب هایت را پر کن-

 

از سپیده و آفتاب-

 

وقتی به دیدار کسی می روی-

 

که در گودترین جای شب-

 

به انتظار

 

توست.


نويسنده یوسف؛سنجد

 


دل بـردی از مـن بـه یـغـما..سنجد.م
ارسال شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, - 22:44


     دل بـردی از مـن بـه یـغـما، ای تـرک غـارتـگر مـن
                 دیـدی چـه آوردی ای دوست، از دسـت دل بـر سر م
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد
                       رفـتـی چو تیر و کـمان شد، از بـار غــم پــیـــــکر مــــن
مـی سـوزم از اشتـیـاقـت، در آتـشـم از فـراقـت
                            کـانـون مـن سـیــنـه مـن، سـودای مــــن آذر مـــــن
من مست صـهبـای بـاقـی، ز آن ساتکین رواقی
                            فـکـر تـو در بـزم سـاقـی، ذکـر تـو رامـشـگـر مـــــن
دل در تف عشق افروخت گردون لباس سیه دوخت
                         از آتـش آه مـن سـوخـت، در آســمــان اخــتـــر مـــــن
گبر و مسلمان خجل شد دل فتنهً آب و گل شد
                              صـد رخـنـه در مـلـک دل شـد، ز انـدیـشـه کـافـر مـــن
شکرانه کز عشق مستم، میخواره و میپرستم
                                آمـوخــت درس الــســتــم، اســتــاد دانــشـــور مـــن
در عشق سلطـان بـخـتـم، در باغ دولت درختم
                                 خـاکـسـتر فـقـر تـخـتـم، خــاک فـــنـــا افــســر مــــن
اول دلـم را صـفـا داد، آیـیـنـه ام را جــــلا داد
                                  آخـر به بـاد فـنـا داد، عـــــشــــق تــو خـاکـسـتـر مـــن
تا چند در های و هویی، ای کوس منصـوری دل؟
                                  تـرسـم کـه ریـزد بـر خـاک، خـون تـو در مـحـضـر مــــن
بـار غـم عـشـق او را، گـردون نـدارد تـحـمل
                                      کـی مـی تـوانـد کـشـیـدن، ایــن پــیــکـــر لاغـــر مــن
دل دم ز ســر صـفـا زد، کـوس تـو بـر بـام ما زد
                                           سـلـطـان دولـت لـوا زد، از فـــقـــر در کـشـــــور مــــن


نويسنده یوسف؛سنجد

 


ميان عشق و دوست ..سنجد..م
ارسال شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, - 22:42

 

عشق در لحظه اي پديد مي آيد ،

 

دوست داشتن در امتداد زمان ،

 

اين اساسي ترين تفاوت

 

ميان عشق و دوست

 

داشتن است .


نويسنده یوسف؛سنجد

 


سلام ..سنجد .س
ارسال شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, - 22:20

 

سلام بر عزیزی که الان دور وور توست


وبر مادر ..پدر وبرادر وهمسر وخواهر..وفرزند دلبندت


اصلا سلام بر همه .هرکس که مهربانه


  سلام بر روز ..عشق وزیبائی .وبرتو


  اینهمه سلام جواب داره ..دوست خوب من

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


تا ابد
ارسال شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, - 22:19
 
عاشق شدن چيز ساده ايست
آنقدر که همه انسانها

توان تجربه کردن اون رو دارند

مهم عاشق ماندن است

بي انتها بي زوال

تا ابد ،بي منت........!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


شاملو.....سنجد
ارسال شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, - 22:3
 
راست است که صاحبان "

 

دل‌های حساس" نمی‌میرند !

 

بلکـه بی‌هــنگام

 

"ناپـدیـد"

 

مـی‌شـــــوند......

نويسنده یوسف؛سنجد

 


میان ماندن و نماندن وسنجد. ز..س
ارسال شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, - 11:35
میان ماندن و نماندن


فاصله تنها یک حرف ساده بود


از قول من


به باران بی امان بگو :


دل اگر دل باشد ،


آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد


گذشته در چشمانم مانده است


عبور ثانیه های رد شده در تمام

 

نگاه هایم مشهود است


چشمانت را با شقاوت تمام

 

به روی حقایق بستی


صبور میمانم و بی

 

تفاوت می گذرم


که نفهمی هنوز

 

هم دوستت دارم.

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


شب آرزوها ...سنجد .س
ارسال شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, - 8:37
سلام .امشب لیلة الرغائب هست . شب آرزوها ...
 
در شب آرزوها برایت آرزویی دارم :

روزگارت بر مــــراد

روز هایت شاد شـــــاد

آسمانت بــــــــی غبار

سهم چشـــــمانت بهار

قلبت از هر غصــــه دور

بزم عشقت پــــر سرور

بخت و تقدیرت قشنگ

عمر شیرینت بلــــند

سر نوشــــــــتت تابناک

جســــــــــم و روحــــــــــــت پاک پـــــــــــــــــــــــــاک

" دعایم کنید که من بسی محتاجم ای رفیقان "

نويسنده یوسف؛سنجد

 


وفای تو را..سنجد..م
ارسال شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, - 7:58
به پای صدق به سر می‌برم وفای تو را
چه خواهی از من درویش چون ادا نکند
خراج هر دو جهان نیمهٔ بهای تو را
برون سلطنت عشق هر چه پیش آید
درون بدان نشود ملتفت گدای تو را
سزد اگر ندهد مهر دیگری در دل
که کس به غیر تو شایسته نیست جای تو را
مرا بلای تو از محنت جهان برهاند
چگونه شکر کنم نعمت بلای تو را
اگر چه رای تو در عشق کشتن من بود
برای خویش نکردم خلاف رای تو را

به دست مردم دیده چو سیف فرغانی

به آب چشم بشستیم خاک پای تو را...

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


اگر دل است..سنجد..م
ارسال شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, - 7:45
اگر دل است به جان می‌خرد هوای تو را

و گر تن است به دل می‌کشد جفای تو را

به یاد روی تو تا زنده‌ام همی گریم

که آب دیده کشد آتش هوای تو را

کلید هشت بهشت ار به من دهد رضوان

نه مردم ار بگذارم در سرای تو را

اگر به جان و جهانم دهد رضای تو دست

به ترک هر دو به دست آورم رضای تو را

بگیر دست من افتاده را که در ره عشق

به پای صدق به سر می‌برم وفای تو را


نويسنده یوسف؛سنجد

 


ای چو فرهاد دلم ..سنجد.م
ارسال شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, - 7:36
ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت

مستی امشبم از بادهٔ دوشین لبت

نیست شیرین که ز فرهاد برای بوسی

ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت

وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست

تا به امسال خوش از بوسهٔ پارین لبت

محتسب سال دگر بر سر کویت آرد

همچنین بی خودم از بادهٔ نوشین لبت

طبع شوریدهٔ من این همه شیرین کاری

می کند در سخن امروز به تلقین لبت

سیف فرغانی چون وصف تو می‌کرد گرفت

طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت.............

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


جانم از عشقت
ارسال شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, - 7:22

جانم از عشقت پریشانی گرفت
کارم از هجر تو ویرانی گرفت


وصل تو دشوار یابد چون منی
مملکت نتوان به آسانی گرفت


گرسعادت یار باشد بنده را
سهل باشد ملک و سلطانی گرفت


دست در زلفت به نادانی زدم
مار را کودک به نادانی گرفت


دوست بی‌همت نگردد ملک کس
ملک بی‌شمشیر نتوانی گرفت


حسن رویت ای صنم آفاق را
راست چون دین مسلمانی گرفت


بر سر بالین عشاقت به شب
خواب چون بلبل سحر خوانی گرفت

گفتمت کامم بده، گفتی به طنز
من بدادم گر تو بتوانی گرفت


در بهای وصل اگر جان میخوهی
راضیم چون نرخش ارزانی گرفت


اینچنین ملکی که سلطان را نبود
چون تواند سیف فرغانی گرفت ؟....

نويسنده یوسف؛سنجد

 


خدافظ....سنجد جووووووونم
ارسال شده در پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, - 10:10
همیشه در حالی که
یه عالمه
حرف بیخ گلوت
چسبیده

یه عالمه اشک

توی چشماته

یه عالمه حسرت

توی دلت تلنبار
شده،

باید بگی:

خب...
خدافظ ... !

نويسنده یوسف؛سنجد

 


دوریت....سنجد
ارسال شده در پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, - 10:2
 
بار سنگین
مم
دوریت

نه بر دوش

که بر چشمم
است

می بارد هر
شب.

نويسنده یوسف؛سنجد

 


دست هایت را ستون کن ....سنجد
ارسال شده در پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, - 9:44
دستهايت را
زير تنهاييم ستون كن
كه من از آوارگي
بي تو بودن
ميترسم

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


دست گل همه درد نکند
ارسال شده در پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, - 9:41


نويسنده یوسف؛سنجد

 


شکست ....سنجد
ارسال شده در پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, - 9:33


شیشه دل

 

از کفم افتاد

 

گفتم :

 

"هی"

بگیر !


بس که نازک

بود

مینا ،

از صدای

"هی"

شکست ..


نويسنده یوسف؛سنجد

 



صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 32 صفحه بعد